سوالات مصاحبههای استخدامی اغلب به شیوههای گوناگونی طراحی میشوند و هر سازمان براساس نیازی که دارد، مهارتهای گوناگون شما را به چالش میکشد. اما در این میان، برخی از سوالات به شیوهی خاصی طراحی میشوند و میخواهند بدانند که شما در موقعیتهای مشابه قبلی چه رفتاری از خود نشان دادهاید.
مصاحبههایی با چنین سوالاتی با عنوان مصاحبههای رفتاری شناخته میشوند و در برخی مشاغل نتایج خوبی ارائه میکنند و منجر به انتخاب کارکنان مناسب میگردند.
اما به عنوان شخصی که برای چنین مصاحبهای حاضر میشود، دانستن چه نکاتی ضروری است؟ در مصاحبه شغلی چه بگوییم؟
قبل از همه چیز اجازه دهید، چند سوالی را که در مصاحبههای رفتاری مطرح میشوند، با هم مرور کنیم.
همانطور که میبینید این سوالات کمی متفاوتتر از سوالات مصاحبههای استاندارد هستند و سعی دارند تا رفتارهای واقعی شما را در مواجهه با مسائل گوناگون بسنجند.
از آنجایی که این سوالات به شیوهی متفاوتی طراحی شدهاند، به صورت متفاوتی هم باید به آنها پاسخ داد. شما باید داستانی متناسب با این سوال از گذشته کاری یا زندگی خود بیان کنید. یک تکنیک علمی برای پاسخ به چنین سوالاتی با عنوان تکنیک استار (STAR) شناخته میشود.
تکنیک استار از ۴ کلمهی وضعیت (Situation)، مسئولیت(Task)، اقدامات (Action) و نتایج (Result) برگرفته شده است و تلاش میکند تا داستانهای قانعکنندهای برای سوالات مصاحبههای رفتاری ارائه کند.
شناخت کلمهی استار و تاریخچهی آن تنها یک قدم اولیه برای شناخت این مفهوم است. مراحل زیر را به صورت گام به گام طی کنید تا بهترین پاسخها را برای سوالات مشابه پیدا کنید.
همانطور که گفتیم برای پاسخ دادن به این سوالات باید داستانسرایی کنید. یک داستان از گذشته کاری خود به یاد آورید و با جزئیات کامل بیان کنید. داستان شما باید کاملا واقعی و مرتبط با سوال مطرح شده باشد.
هیچ راهکاری وجود ندارد که بدانید مصاحبهکننده دقیقا از شما چه سوالی خواهد پرسید(اگر چه ما تعدادی از سوالات رایج مصاحبههای رفتاری را عنوان کردیم). اما شما میتوانید خاطرات و داستانهای آمادهای در ذهن خود داشته باشید و هر کدام که با سوال مطرح شده، مطابقت داشت، بیان کنید. تمام موفقیتهای کاری قبلی خود را به یاد آورید و تمرین کنید تا آنها را به بهترین شکل ممکن بازگو کنید.
متخصصان منابع انسانی معتقدند: افرادی که داستانهایی از موفقیتهای قبلی خود در چنته دارند، در مصاحبهها بهتر از بقیه عمل میکنند و معمولا قدرت قانعکنندگی بالایی دارند.
بعد از اینکه یک داستان از موفقیتهای قبلی خود به یاد آورید، باید بتوانید آن داستان را با جزئیات کامل به یاد آورید. البته لازم نیست در مورد جزئیات بیش از حد صحبت کنید، اما به موارد اساسی اشاره کنید.
به عنوان مثال، اگر مصاحبهکننده گفت:
آیا تا به حال اتفاق افتاده که بخواهید به هدفی دست پیدا کنید که دور از دسترس بوده؟
شما میتوانید وضعیت را به اینگونه شرح دهید"
من در سازمان قبلیمان عضوی از تیم بازاریابی دیجیتال بودم. ما تصمیم گرفته بودیم تا به عنوان اولین استراتژی روی بازاریابی ایمیلی تمرکز کنیم، از همین رو در تلاش بودیم که لیست مشترکین ایمیلمان افزایش دهیم.
شما باید داستانی را انتخاب کنید که نقش اساسی در آنها داشته باشید. در بخش دوم پاسخ باید توضیح بدهید که شما چه نقشی در این کار داشتید. من به عنوان مدیر بازاریابی ایمیلی تیم، هدفمان را افزایش ۵۰ درصدی لیست مشترکین قرار دادم، آن هم در مدت ۳ ماه.
هماکنون مصاحبهکننده میداند که مسئله و اهداف شما چه بوده است و شما چه نقشی در تیم داشتید. بنابراین زمان آن رسیده است که توضیح دهید برای رسیدن به هدف چه یا حل مشکل چه کارها و اقداماتی انجام دادید؟
این لحظه بهترین زمان برای نشان دادن سهم خودتان در موفقیت است. اطلاعات دقیقی ارائه کنید، آیا استراتژی خاصی اتخاذ کردید؟ آیا از نرم افزار خاصی استفاده کردید؟ با جزئیات کامل شرح دهید.
به عنوان مثال، در مورد قبلی برای بخش اقدامات، شما میتوانید موارد زیر را مطرح کنید.
ما به پستهای قبلی وبلاگ رجوع کردیم و مطالب را بروز کردیم و محتواها را به گونهای طراحی کردیم که خوانندگان را برای عضویت در خبرنامه تحریک کنیم. همچنین ما برنامهریزیهای لازم برای برگزاری یک وبینار را تدارک دیدیم و از کاربران خواستیم تا برای ثبتنام از آدرس ایمیل خود استفاده کنند.
اکنون زمان آن رسیده است که بدرخشید و توضیح دهید که چگونه تفاوت مثبتی ایجاد کردید. البته این بدین معنا نیست که نباید در مورد مشکلات و چالشهایی که داشتید، صحبت کنید. بلکه چالشها مهمترین بخش داستان شما هستند، اما شما باید بیان کنید که چگونه با چالشها جنگیدید و به یک نتیجهی مثبت دست پیدا کردید.
در مثال قبلی شما میتوانید در بخش نتیجه اینگونه صحبت کنید:
با اتخاذ این استراتژیهای کوچک ما توانستیم لیست مشترکان خود را در عرض سه ماه از ۲۵۰۰۰ به ۴۰۰۰۰ برسانیم که ۲۰٪ از هدفگذاری ما فراتر بود.
آیا تا به حال اتفاق افتاده که حجم کارها به قدری زیاد باشد که مجبور به اولویتبندی کارها شوید؟
پاسخی که شما باید بدهید:
وضعیت
در شرکت قبلی در نقش مدیر فروش فعالیت میکردم و حجم کارهام واقعا زیاد بود. به دلیل مشکلاتی که با CRM فعلیمون داشتیم، مجبور بودیم که دادههایمان را به CRM جدید انتقال بدهیم.
مسئولیت
هدف ما این بود که به یک سیستم ارتباط با مشتری جدید در عرض ۳ ماه مهاجرت کنیم و من باید بدون کوچکترین اختلالی در کارهای روزمرهام این کار را انجام میدادم.
اقدامات
برای انجام این کار، نیاز داشتم که وقت خودم را به دقت مدیریت کنم. بنابراین به صورت روزانه یک ساعت انتخاب کردم تا دادهها را وارد CRM جدید بکنم. من در این یک ساعت تمامی تمرکزم را روی این کار قرار میدادم و همچنین با مخاطبان قدیمی ارتباط برقرار میکردم و اطلاعات تماس آنها را بروز میکردم.
نتیجه
انتقال دادهها دو هفته قبل از موعد مقرر انجام شد و حتی در این سه ماه من توانسته بودم میزان فروشمان را هم ۱۰٪ افزایش دهم.
در نهایت اینکه:
شاید فکر کنید، جواب دادن با تکنیک استار کمی پیچیده است، اما اگر کمی تمرین و تکرار کنید، به هیچ وجه سخت نخواهد بود.